امروز طبق تقویم استاد بندانی نیشابوری ۲۲ جمادی و روز به درک واصل شدن خلیفهی اول است که ما هم به این مناسبت چند روایت و یک پادکست برایتان آماده کردیم
برخی از پیشوایان روحانی یهود نزد ابوبکر آمده به او گفت: تو جانشین پیغمبر این امت هستی؟ گفت: آری، گفت: ما در تورات دیده ایم که جانشینان پیمبران دانشمندترین مردمان از امتهای آنان هستند، پس مرا آگاه کن که خدای تعالی کجا است، آیا در آسمان است یا در زمین؟ أبوبکر گفت: او در آسمان و در عرش است، یهودی گفت: پس بنا بر این زمین از وجود خداوند خالی است، و بنا به گفته تو در جایی هست و در جایی نیست؟ أبوبکر گفت: این سخن کافران و زندیقها است از پیش من دور شو و گر نه تو را میکشم! مرد یهودی با شگفت (از این سخن أبو بکر) دور شد و دین اسلام را به باد مسخره گرفته بود، پس امیر المؤمنین علیه السّلام از مقابل او در آمده فرمود: ای یهودی دانستم آنچه پرسیده ای و آنچه در پاسخ شنیده ای، ما میگوئیم خدای عزّ و جلّ آفریننده جا و مکان است، پس جایی برای او نیست و بالاتر از این است که جایی او را در بر گیرد، و او در همه جا است نه به اینسان که تماس و نزدیکی با مکان داشته باشد، بلکه یعنی علم او همه آنچه را در مکان است فرا گرفته، و هیچ چیزی نیست که از تدبیر او بیرون باشد، و من اکنون تو را آگاه کنم به آنچه در کتابی از کتابهای خود شما است که به صحت آنچه گفتم گواهی دهد، پس اگر آن را شناختی (و دانستی که درست است) بدان ایمان میآوری؟ یهودی گفت: آری، فرمود: آیا در برخی از کتابهای شما نیست که روزی موسی بن عمران نشسته بود ناگاه فرشته از سمت مشرق نزد او آمد، موسی بدو فرمود: از کجا آمدی؟ گفت: از نزد خدای عزّ و جلّ، سپس فرشته دیگری از سمت مغرب آمد موسی بدو فرمود: از کجا آمدی؟ گفت: از نزد خدای عزّ و جلّ، سپس فرشته دیگری به نزدش آمد، موسی بدو فرمود: از کجا آمدی؟ گفت: از آسمان هفتم از نزد خدای عزّ و جلّ آمده ام، سپس فرشته دیگری به نزدش آمد، موسی بدو فرمود: از کجا آمدی؟ گفت: از زمین هفتم از نزد خدای عزّ و جلّ موسی علیه السلام فرمود:
منزه است آن خدایی که مکانی از او خالی نشود، و به هیچ جا نزدیک تر از جای دیگر نیست! یهودی گفت: گواهی میدهم که این گفتار حق است، و گواهی میدهم که تو سزاوارتری به جانشینی پیغمبر از آن کس که بر آن مسلط شده است.

با حضرت ابا عبد اللّه علیه السّلام در راه مکه از مدینه همراه بودم، پس به جایی که «عسفان» نامیده میشد فرود آمدیم و سپس از کنار کوهی سیاه که در سمت چپ جاده بود و کوهی وحشت ناک به نظر میآمد عبور کردیم، محضر آن حضرت عرض کردم:
ای پسر رسول خدا! صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، چقدر این کوه وحشت ناک است! در این راه کوهی مثل این ندیده ام. حضرت فرمودند: ای پسر بکیر، میدانی این چه کوهی است؟ عرض کردم: خیر. فرمودند: این کوهی است بنام «کمد» و آن در یک وادی از وادیهای دوزخ بوده و در آن قاتلین پدرم امام حسین علیه السّلام نگه داشته شده اند، در این کوه از زیر قاتلین آبهای جهنّمی جاری میباشند، این آبها عبارتند از غسلین (آبی که از پوست و گوشت دوزخیان جاری است)، صدید (آبی که ناشی از چرک و زرد آب باشد) حمیم (عرق دوزخیان را گویند) آبی که از چاه جوی خارج میشود و آن آبی است گندیده و متعفّن، آبی که از چاه فلق در دوزخ خارج میشود و آن آبی است حاصل از چرک و خون مجرمین، آبی که از خبال یعنی چرک بدن دوزخیان جاری است، آبی که از جهنم روان است، آبی که از لظی (وادی از وادیهای جهنم) بیرون میآید، آبی که از حطمه (وادی از وادیهای جهنم) خارج میشود، آبی که از سقر (وادی از وادیهای جهنّم) بیرون میآید آبی که از حمیم (وادی از وادیهای دوزخ) خارج میشود، آبی که از هاویه (وادی از وادیهای دوزخ) بیرون میآید، آبی که از سعیر (وادی از وادیهای دوزخ) خارج میشود.
و من در هیچ یک از سفرهایم به این کوه عبور نکرده و نه ایستادم مگر آن که آن دو {ابوبکر و عمر} را دیدم که به من استغاثه و التماس میکردند و نیز قاتلین پدرم را مشاهده نمودم، به آن دو گفته و میگویم:
این قاتلین آن چه را که شما تأسیس کرده اید انجام داده اند، چرا وقتی زمام امور به دستتان بود به ما رحم نکرده و ما را کشتید، و از حقوق خود محروممان نمودید، و بر قتل و کشتن ما اقدام کرده و استبداد محض و کامل را به اجراء گذاردید؟ خدا رحم نکند به کسی که به شما دو نفر رحم کند، بچشید وزر و وبالی را که خود فراهمش نموده اید، و خدا نسبت به بندگانش ظالم و ستمکار نیست.
به حضرت علیه السلام عرض کردم: فدایتان شوم، پایان این کوه به کجا میرسد؟ فرمود: تا طبقه هفتم زمین ادامه داشته، و در آن جا دوزخی است که وادی از وادیهای جهنم میباشد و نگهبانانی که مستحفظ آن هستند از ستارگان آسمان و دانههای باران و قطرههای آب در دریاها و از عدد خاکهای در کره زمین بیشتر میباشند، هر کدام از این فرشتگان موکّل بر امری بوده که مراقب آن بوده و از آن تخلّف نمی کنند.
ثمالی میگوید: از امام سجاد علیه السلام پرسیدم: نظرتان درباره فلان و فلان چیست؟ امام سجاد علیه السلام فرمودند: تمامی لعنت خداوند بر آن دو باد، به خدا سوگند، مردند در حالی که کافر و نسبت به خداوند والا مرتبه، مشرک بودند.
در سورهی فرقان آیهی ۲۷ الی ۲۹ آمده که:



که امام باقر دربارهی این سه آیه میفرمایند:
در آیه ۲۷ منظور این است که: آن شخص میگوید: ای کاش با پیامبر، علی را برمی گزیدم.
در آیه ۲۸ منظور عمر است
و در آیه ی آخر الذکر همان ولایت است و شیطان خلیفهی دوم است
به به
ممنون از حمایتتون